دستانم را بالا میبرم
من تسلیم عشق تو شده ام
تنم اسیر توست
و روحم در گرو دستان تو
باران وجودت لبانم را خیس کرد
و جوانه ی لبخند را به زیبایی کاشت
حال مرا هرچه میخواهند بنامند
یک برده و یا یک پادشاه
برای من فقط تو مهمی
حرفهای تو نه حرف دیگران
تمام شعر هایم را برای تو گفتم
تویی که عزیز تر از جانم هستی
زندگیم مال توست
و زندگیت مال من است
دستانت را به من بده
به گرمیش نیازمندم
ای عزیز تر از جانم

|